آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خلیـل کـُـرد ـ بهـار ـ همـدان و آدرس khalilkord.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 5 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 6 بازدید ماه : 5 بازدید کل : 67153 تعداد مطالب : 27 تعداد نظرات : 9 تعداد آنلاین : 1
<-PollName-> <-PollItems->
<-PollName->
<-PollItems->
« کنایه ها و ضرب المثل های ترکی »
( آ ... الف )
[ آ ]
* « آبروسونو یـئِـیـب، حیـاسونو بـاغلیوب بِـئلِـنَــه . » ** ( آبروشو خورده، حیاشو بسته به کمرش . ) **
* « آبـرو شَـفـدَر دُوُه گَـنَـه گُــوَرَه . » ** ( آبرو شبدر نیست [که] دوباره سبز بشه . ) **
* « آبـرولـو، آبـروسـونّـان قـورخـار؛ بی آبـرو دیـیَــر: [فکـر اِئـلَــر] مَـنّن قـورخـی . » ** ( آبرودار از آبروش می ترسه، بی آبرو میگه: [فکر میکنه] از من می ترسه . ) **
* « آت آلمـامـوش، آخــور بـاقـلـیــوب . » ** ( [هنوز] اسب [را] نخریده، آخور بسته . ) **
* « آت سَـنـین، میدان سَـنـین . » ** ( اسب مال تو، میدان [هم] مال تو . ) **
* « آت صـاحـابـونـو تـانیـــار . » ** « اسب صاحبش را می شناسد . » **
* « آت قـاشـدی، پـالان دؤشـــدی . » ** « اسب رم کرد، پالان افتاد . » **
* « آت میـنَـه نین دِه، رَخت گـیـیَـه نین . » ** ( اسب مال کسی است که سوارشه، لباس مال کسی است که پوشیده . ) **
* « آتـو آت یانـیـنـا باقـلویـای، یا خـوی نِـه گئـوتـــرَر یـا خِـصلـتِ نِـه . » ** ( اسبو پیش اسب ببندی، یا خوی یا خصلتش را یاد میگیره . ) **
* « آتـو ایـتـِــرِب، نـالـونـو (نعلینی) آخــداری . » ** ( اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده . ) **
* « آتـین آرپـا یـیـــر، ائـوزیـن پـلــــو ؟ » ** ( [مگه] اسبت جو میخوره، خودت پلو ؟ ) **
* « آج آدام، داشـودا یَـــــر . » ** « آدم گرسنه، سنگ را هم میخوره . » **
* « آج دوغــرار، تـؤخ یـئـیَـــر . » ** « گرسنه ترید میکند، سیر میخورد . » **
* « آج قـارُنــی، ایمــانـو یـوخ (اولمــاز) . » ** ( شکم گرسنه، ایمان نداره . ) **
* « آجـلـوخــدان یـاتـوب، نـاهــاردا دوروب . » ** « از [فرط] گرسنگی خوابیده، ظهر بیدار شده . » **
* « آدامـا، آدامـلـیـق لازمـــدی . » ** « آدمی را، آدمیّت لازم است . » **
* « آدام اؤلسو دَه، بیـر قَـطــرَه سُو، بـوغـازونـا تـوکـمَــز . » ** « آدم [اگه] بمیره هم، [حتّی] یک قطره آب [هم] به حلقش نمی ریزه . » **
* « آدام بیـر سـاق و سـولـونـا بـاخـار، دانیشــار . » ** « آدم یه نگاهی به راست و چپش میکنه و حرف میزنه . » **
* « آدام قِـئـچِی نِـه، گِـلیمِـه قَـــدِّه اوزادار . » ** « آدم پاشو به اندازۀ گلیمش دراز میکنه . » **
* « آدام یـاغمـاسـودا، بیــر گُـرولّار . » ** « آدم [حتّی اگه] نباره هم، یه رعد و برقی میزنه . » **
* « آدمیــزاد، خـام سُـؤت یـئـیـب . » ** « آدمیزاد، شیر خام خورده است . » **
* « آدمیـزاد، داشـدان بَـرک دِی، گــؤل دَن نـازک . » ** « آدمیزاد، از سنگ سخت تر است و از گل نازک تر . » **
* « آدین نَـه دِر ؟ رشـید، بیـر دِیـدیــن، بیـر ایـشِــد . » ** « اسمت چیه ؟ رشید، یکی گفتی، یکی بشنو . » **
* « آرپـا اَکَـــن، بوغـــدا دَرمَـــز . » ** « [کسی که] جو کاشته، گندم درو نمی کنه . » **
* « آرواد شـریک لـیـق اُولسـون، مـال شـریک لـیـق اُولمـاســون . » ** « زن شریکی باشد، [ولی] مال و املاک شریکی نباشد . » **
* « آروادو عَـر سـاخـلار، بـوسـتانـو وَه ر . » ** « زن را شوهر نگه میداره، بوستان را خاکی که بعد از روییدن ساقه دور آن میریزند . » **
* « آرواد نـَه بیلـیر داغـدا دومـانــدور، ائـوده اوتـوروب حُـکمُـه روانـــدور . » ** « زن چه میداند بیابان مه آلود است، در خانه نشسته [و] حکمش روان است . » **
* « آرواد وار ائـو یـِئـقـَـر، آرواد وار ائـو یِـئـخـَــر . » ** « زن هست [که] خانه را جمع و جور میکند، زن [هم] هست [که] خانه را خراب میکند . » **
* « آروادی پیس اولانیـن، سقّـالـی تـِئــز آقـارار . » ** « [هرکه] زنش زشت و کثیف باشه، ریشش زود سفید میشه . » **
* « آزو بیلمی یـَـن، چوخودا بیلمَـــز . » ** « [کسی که قدر] کم را نداند، [قدر] زیاد را هم نمیداند . » **
* « آغـاج تـا تَــرکَــه دِه اِئگیـلَـر، یوغون اولسـو اِئگَــی سیـنَـــر . » ** « چوب تا نازکه میشه خمش کرد، وقتی قطور شد اگه خم کنی میشکنه . » **
* « آغـاجــدان، آدام یـارادی . » ** « از چوب آدم می سازد (می آفریند) . » **
* « آغُــرمیــان بـاشــا، دستمــال بـاغـلامـــازلار . » ** « سری که درد نمیکنه، دستمال نمی بندند . » **
* « آغزیمی یاندران آش، کاشکی بیر آش اولایدین؛ باشیمی سیندرن داش، کاشکی بیر داش اولایدین . » ** « [ای] آشی که دهنمو سوزوندی، کاش یه آش[خوبی] بودی؛ [ای] سنگی که سرم رو شکستی، کاش یه سنگ[درست و حسابی] بودی . » **
** « آغُـزین (دیلین) آغیـرانجـاق، قِـئچیـن آغـُورسُــون . » ** « پات درد بگیره، [بهتره تا] دهانت (زبانت) درد بگیره . » **
* « آغـزین سئـوت قـوخسـو وِئـــری . » ** « [هنوز] دهنت، بوی شیر میده . » **
* « آغـزینـی آچـار، گئـوزونـو یـومـــار . » ** « دهنش رو باز می کنه، [و] چشم [ها] شو می بنده . » **
* « آغـلامیــان اوشـاغـا، سئوت وِئـرمَـــزلَــــر . » ** « به بچّه ای که گریه نکنه، شیر نمیدن . » **
* « آقـام بیـر خـاتـون آلــدی، دعـوانـو سـاتـون آلــدی . » ** « بابام یه خاتون خانم گرفت، دعوا را نقدی خرید . » **
* « آق تـوفـورجَـک گئـورَنـــدَه، اونـا خیـال بِـش قِــرانـلـــوق دور . » ** « آب دهن سفید را که [روی زمین] می بیند، به خیالش پنج ریالی است . » **
* « آق داغـــدا سیـچـپ، قَـــرَه داغــدا گئـوتـونـو آریـــدی . » ** « در کوهستان سفید ر ...ـده، در کوهستان سیاه کو...ش را پاک میکنه . » **
* « آق قـویـون، قَــرَه قـویـون، باشیمی هـایـانـا قـویـــوم ؟ » ** « گوسفند سفید، گوسفند سیاه، سرم را رو به کدام طرف بذارم ؟ » **
* « آق گئـوتـونَـن قَــره گئـوت، چـایــدان گِـچَـنــدَه معلـــوم اولار . » ** « کو... سفید و کو... سیاه، پس از گذشتن از رودخانه معلوم میشه . » **
* « آق گـؤت، قـَــرَه یـامــاخ ؟ » ** « کو... سفید، [و] وصلۀ سیاه ؟ » **
* « آق لباسـینـان گِـئــدیب، آق کفنینَـن چیـخَــرَی . » ** « با لباس سفید [عروسی] رفته، با کفن سفید [باید] بیرون میای . » **
* « آقـونـان قـَــرَه نیـن، فَـرقِـینِـه بیلمیــر . » ** « فرق سیاه و سفید را، نمی داند . » **
* « آلـچـاخ دا یـاتـانـو، سِـئل آپـارار؛ اوجـادا یـاتـانـو یِـئـل . » ** « در گودی خوابیده را، سیل می برد؛ در بلندی خوابیده را باد . » ** * « آلـلّاه بـو گئـوزو اُ گئـوزه محتــاج اِئـلَــه مَـسـین . » ** « خداوند این چشم را به آن یکی چشم محتاج نکند . » **
* « آلـلّاه داغـونـا بـاخـار، قـار ســالار . » ** « خداوند به کوه و دشت [هر کسی] نگاه میکند و برف می بارد (ارسال میکند) . » **
* « آلـلّاه سـاغ گـئـوزو، سُـؤل گـئـوزه مُـحتـاج اِئـلَـمَـه سِـن . » ** « خداوند چشم راست را محتاج چشم چپ نکند . » **
* « آلمــا پیش، آغــزومــا دؤش . » ** « [ای] سیب بپز [برس]، بیفت تو دهنم . » **
* « آل و وِئـر، قـارداشـــدولار . » ** « بده و بستان، برادرند . » **
* « آنـــدا یـازولان، بـاشـا گـَـلَــــر ( گـلــر بـاشــا ) . » ** « آنچه روی پیشانی نوشته شده، سر [آدم] میاد . » **
* « آیـودان قـورتـولــدوک، غـول بیـابـانیـَـه تـوش گـَـلـــدیک . » ** « از آل و دیو خلاص [راحت] شدیم، [ولی] گیر غول بیابانی افتادیم . » **
[ ا ]
* « اُت اؤز ریشَـه سِـی اوستـونــدَه گـُـؤورَر . » ** « علف [گیاه] روی ریشۀ خودش می روید . » **
* « اُت دیـدِئــم، دیـلِــم یـانـــدو . » ** « گفتم آتش، زبانم سوخت . » **
* « اُتـا گِــدَن، اُت کیمین؛ سُـوا گِــدَن سُــو، کیمین . » ** « [پی] آتش رونده، مثل آتش؛ [پی] آب رونده، مانند آب [باید باشد] . » **
* « اُئـوز بـاشینو تـاریـابیلمیــر، گِـئدیب تـویــدا گـَـلین بَــزَ دیـــر . » ** « سر خودش را نمی تواند شانه کند، [آن وقت] رفته تو عروسی عروس آرایش میکند . » **
* « اُئـوزین اُئـوز بُـئـورکـی، قاضی اِئـلَـه ( ائله قاضی ) . » ** « خودت کلاهت را، قاضی کن . » **
* « ائـوزو بَـزَک لـِی، ایـچـِـه تَــزَک لـِی . » ** « ظاهرش [صورتش] آراسته، داخلش (باطنش) زشت و پلید . » **
* « اُئـوزو چالــوب، ائُـوزو اُوینــار . » ** « خودش میزنه، خودش [هم] می رقصه . » **
* « اَتـِی،بـوددان کَـسَـلـلَـــر . » ** « گوشت را، از ران می بــرّند . » **
* « اجلین غاز و غاز ائلی . » ** « اجلت غاز و غاز می کند . » **
* « اَ رَه گِـئــدن قـیــزیـن، ائـودَه اَلـِی ایشَـه گِـئــدمـَــز . » ** « دختری که شوهر کرده، در خانه [پدری] دستش به کار نمیره . » **
* « اِشّـَـگَـه گئوجو چاتمی، پالانونو تاپلی . » ** « زورش به خر نمیرسه، پالانش&
کد را وارد نمایید:
عضو شوید
عضویت سریع